- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش بر هندوی خود بدمستیی ترکانه کرد تا امید آشناوش (را) چنین بیگانه کرد
2 صبر اندک زاد را از خان و مان آواره یافت عقل پیرآموز را در سلسله دیوانه کرد
3 تا دلم در سنبل گلسای او یک خانه ساخت خار هجرش در دل پر خون هزاران خانه کرد
4 مشک را خون شد جگر کان عارض چون آینه زلف چین بر چین او مشاطگی بیشانه کرد
5 تا جهان را شمع رویش گشت شاهد خانه هرکه جانی داشت خود را بر رخش پروانه کرد
6 هست نیکو گرچه نیکو رفت بر ما یا نرفت اوست رحمت گرچه رحمت کرد بر ما یا نکرد
7 آفتاب خسروان بهرامشاه آن شه که او هرچه بخشید ار سعادت مشتریوارانه کرد