- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم دستان نمودم، اما از عربده نجستم
2 گفتم بدو دویدم، گرد از رهش ندیدم هرچند خود ندیدم در شور و غلغلستم
3 در عربده است عمری این عقل و عشق با هم چون روی دوست دیدم از عربده برستم
4 گه قید نور بودم، گه قید نار سوزان چون جمعیت بدیدم، از نور و نار رستم
5 ساقی، بیار جامی، از بهر ناتمامی جامی بده بدستم، چون رند و می پرستم
6 ای جان جان جانان، ای روح روح و ریحان از پای اوفتادم، جامی بده بدستم
7 قاسم بباخت جان را، یک بارگی جهان را مشکن تو عرض ما را، گر توبه ای شکستم