- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش در خانه ما ماه فرود آمده بود خانه روشن شد و دیدیم همو آمده بود
2 تا به بینیم به طلعت میمون فالش فرعه انداخته بودیم و نکو آمده بود
3 نا تمامی مه آنشب همه را روشن شد که چو آئینه به او روی برو آمده بود
4 با خیال لب و آن عارض نازک در چشم آب دولت همه را باز بجو آمده بود
5 می دمید از دم مشکین صبا بوی بهشت بوی بردیم که او زآن سر کو آمده بود
6 هر که دیدیم چو چشم و سر زلفش آنجا مست و آشفته آن سلسله مو آمده بود
7 دل دیوانه خود سوخته چون عود کمال آن پری روی ملک خوی ببو آمده بود