- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب کاش که هرگز سحر نمیشدی این شب
2 مهوشی از مهر در کنار من آمد چون قمر اندر میان خانهٔ عقرب
3 عشق به جایی مرا رساند که آنجا گردش گردون نبود و تابش کوکب
4 هست به سر تا هوای کعبه مقصود کوشش راکب خوش است و جنبش مرکب
5 تا کرم ساقی است و باده باقی کام دمادم بگیر و جام لبالب
6 لاف تقرب مزن به حضرت جانان زان که خموشند بندگان مقرب
7 هم دل خسرو شکست و هم سر فرهاد عشوهٔ شیرین تندخوی شکر لب
8 آن که خبردار شد ز مسالهٔ عشق کار ندارد به هیچ ملت و مذهب
9 روز مرا تیره ساخت جعد معنبر زخم مرا تازه کرد عنبر اشهب
10 هیچ مرادم نداد خواندن اوراد یار نشد مهربان ز گفتن یارب
11 سیمبران طالب زرند فروغی جیب ملک دارد این دعای مجرب
12 کارگشای زمانه ناصردین شاه آن که دعا گوی او رسید به مطلب