- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ورق روی تو عشاق نکو می خوانند چون رسد کار به زلفت همه در میمانند
2 صورنت صاحب معنی ز ملک به دانست لیکن اهل نظرته بهتر ازین میدانند
3 ساعد و دست نوام بیم نمایند به نیغ نشته را این همه از آب چه می ترسانند
4 رفتی و ماند خیال دهنت با دل تنگ چرا ندارند اثری هر دو بهم می مانند
5 می کنم پیش رقیبان بقدت نسبت تی تا چو آنی بسر و چشم منت بنشانند
6 اشک را خاک درت سایل بیحاصل خواند هر که شد راندهٔ درگاه چنینش خوانند
7 چند پوشی ز کسان راز دل و دیده کمال کین دو چون امر محال است که پنهان مانند