- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود همچو نرگس بی نصیب از فیض بینایی بود
2 ای حکیم از جام یکرنگی به بزم ما بنوش مجلس احباب ما را فیض تنهایی بود
3 می شود احرام بند کعبهٔ مقصود دل کشتی می در محیط غم چو دریایی بود
4 حلقه چون گردد بقدر زور برگردد کمان خم به پشت چرخ درخورد توانایی بود
5 هرگز از کوتاه پروازی به مقصد ره نبرد آنکه چون طاووس در بند خودآرایی بود
6 گرد میدانش بود نور نگاه عاشقان بسکه فرش راه او چشم توانایی بود