- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نهان که میکند این درد آشکارهٔ ما که راست چاره که از دست رفت چارهٔ ما
2 هزار کوه بلا بر دلم فرود آمد زهی تحمّل سنگین دل چو خارهٔ ما
3 نگار ما به کنار آمد و کناره گرفت فغان ز حسرت این درد بی کنارهٔ ما
4 ستاره خون بچکاند به چشم اگر بیند که در محاق نهان شد رخ ستارهٔ ما
5 اگر به کوه رسد کوه پاره پاره شود حکایت جگر داغ پاره پارهٔ ما
6 اگر شراره کشد آتش درون دلم به آفتاب رساند ضرر شرارهٔ ما
7 چه قطرههای سرشک چو شیر خون آلود که ریخت دیدهٔ ما بهر شیرخوارهٔ ما
8 جگر به خون دل آلوده کرد قصّابم چه گوشت بود که آویخت از قنارهٔ ما
9 مگر که ابروی او در نظر مه نو بود که من بدیدم و غایب شد از نظارهٔ ما
10 ز رهگذار امل بهتر آنکه برخیزم که بر ممّر اجل باز شد گدارهٔ ما
11 به جان عاریتی دل مبند ابن حسام که میرسد ز عقب صاحب استعارهٔ ما