- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی ای صبا پیش کس از قصه مادم نزنی
2 شمع میخواست که راند سخن راز نیک بودش که بر آمد به زبان سوختنی
3 خلوت راز واعظا نعرهٔ مستانه کجا و تو کجا عاشقی ناشده گرمی مکن ای ناشدنی
4 شیشه رند توان زیر قدم زور شکست قدم آن باشد و مردی که خمارش شکنی
5 پیرهن گر تنت آزرد چه پوشی آن را عیب یوسف نتوان کرد به نازک بدنی
6 غنچه پیش دهنت لب به حدیثی نگشود رسم خجلت زدگان است بلی کم سخنی
7 گفته بودی سرت از تیغ رهانیم کمال زنده گردم زسر این وعده چو دریا نکنی