1 فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشتم همچو لاله داغ دل را مرهمی نگذاشتم
2 خنده ی موجم درین دریا کجا تر می کند؟ من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم
3 در محبت بس که کردم خاک عالم را به سر در دل آشفتگان گرد غمی نگذاشتم
4 لب نهادم بر لب مینا و در لای شراب همچو ریگ شیشه ی ساعت، نمی نگذاشتم
5 صد هنر دارم پی آوازه همچون جم سلیم نام خود را در طلسم خاتمی نگذاشتم