- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه من در فراقت شمع گردون را بسوزد آه من
2 دوزخ سوزان شود برمن چو جنات نعیم در قیامت گر توباشی مونس و همراه من
3 بی رخت شد جان بفرزین بند هجران مبتلا گر بوصلی در نیابی مات گردد شاه من
4 لشکر جور و جفا بر من ره شادی گرفت تا نباشد جز بسوی محنت و غم راه من
5 تا دلم آگاه شد از لذت درد و غمت جز بسویش نیست مایل این دل آگاه من
6 نور مه از آفتاب آمد همیشه وین عجب نور یابد صد هزاران آفتاب از ماه من
7 از اسیری گر نداری باور این درد درون شاهد است این دیده گریان و روی کاه من