مهر را آن حسن سرکش گرم از جویای تبریزی غزل 412

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند

1 مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند خون به دل یاقوت را آن لعل عنابی کند

2 آنقدر بر خویش می پیچم به یاد طره ای کز دلم تا دیده صد جا اشک گردابی کند

3 تا بگیرد ارتفاع کوکب حسن ترا مهر پیر چرخ را در کف سطرلابی کند

4 چشم آن دارم ز درد او که مانند حباب خانهٔ تن را زجوش گریه سیلابی کند

5 بی تو شبها پای تا سر محشر پروانه ام در تنم هر قطرهٔ خون بسکه بی تابی کند

6 تا نفس داریم جویا خاکساری می کنیم غیر گو یک چند خانی بلکه نوابی کند

عکس نوشته
کامنت
comment