بحر را چشم تر ما از نظر از جویای تبریزی غزل 648

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بحر را چشم تر ما از نظر می افکند

1 بحر را چشم تر ما از نظر می افکند کوه را بار غم از کمر می افکند

2 گر زبانم ریزه خوان شکوه شد از جا مرو شعلهٔ عشقست گاهی هم شرر می افکند

3 وادی خونخوار عشق است اینکه در گام نخست ناخن از سر پنجهٔ شیران نر می افکند

4 در دلم کز صاف یکرنگیست تخمیر گلش هر نفس نیرنگ او رنگ دگر می افکند

5 ماه نو امروز اگر با ابروش در همسری است هفتهٔ دیگر تماشا کن سپر می افکند

6 شوخی حسن ترا نازم که از موج صفا خار در پیراهن آب گهر می افکند

7 هر که نگزیند کنار از دور پر آشوب جام خویش را جویا به گرداب خطر می افکند

عکس نوشته
کامنت
comment