آفت دین و دل و فتنه هر از آشفتهٔ شیرازی غزل 1237

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آفت دین و دل و فتنه هر مرد و زنی

1 آفت دین و دل و فتنه هر مرد و زنی آوخ ای غمزه جادو که چه پرمکر و فنی

2 سبحه زاهد و زنار مغان هر دو گسست که نه زاهد دل و دین دارد و نه برهمنی

3 من کجا دعوی پرهیز کجا توبه کدام که اگر خاره شود توبه تواش میشکنی

4 به بناگوش و خطت مشک و سمن شاید گفت هم اگر غالیه سایند به برگ سمنی

5 گر بود رستم دستان که بود پابستت گر از آن زلف تواش رشته بگردون فکنی

6 الله الله که چه پیوسته ای ای سیل فراق که اگر کوه بود صبر زجایش بکنی

7 من نظر وقف بر آن منظر زیبا کردم تا خلایق همه دانند تو منظور منی

8 حرف در جوهر فرد دهنت هیچ مگوی که در آن نکته موهوم نگنجد سخنی

9 یارم از لعل شکرخند اگر شیرین است در وفا داریش آشفته تو هم کوهکنی

عکس نوشته
کامنت
comment