آفت عاشقی نه از سر ماست از عراقی عشاق‌نامه 6

آفت عاشقی نه از سر ماست

1 آفت عاشقی نه از سر ماست این بلا خود ز انبیا برخاست

2 داشت بر یوسف و زلیخا دست در جهان خود ز دست عشق که رست؟

3 تا دلم را هوای باطل بود جانم از ذوق عشق عاطل شد

4 چون ز سیمرغ دید شهپر عشق همچو داود می‌زند در عشق

5 با دلش مهر خود بیامیزد پس به مویی دلش بیاویزد

6 عشق چون دستبرد بنماید انبیا را ز کیش برباید

7 اندرین کوی از آرزوی غزال خوکبانی همی کنند ابدال

8 عاشق ار راز خود بپوشاند وز ورع شهوتش فروماند

9 به حقیقت مرید عشق بود چون بمیرد شهید عشق بود

10 بعد ازین دست ما و دامن عشق ما شده خوشه چین خرمن عشق

عکس نوشته
کامنت
comment