1 بلای عشق تو ناگه ز در درآمد باز مدار دور سلامت مگر سرآمد باز
2 حُبوب مهر تو در کشت زار سینهٔ من برست و تخم پراکند و در برآمد باز
3 خدنگ غمزهٔ تو بر دلم به نسبت حال هزار بار زهر بار خوشتر آمد باز
4 دلم اگر چه برفت از ستیز تو یک چند ولی به عجز چو خسرو ز شکر آمد باز
5 گمان مبر که ز کویت دل ستمکش من به ترّهات رقیب ستم گر آمد باز
6 رقیب گو به ملامت مبالغت میکن مرا چه غم چو دل آرام در برآمد باز
7 گذشت نوبت هجران نزاریا خوش باش که دور وصل و زمان طرف درآمد باز
دیدگاهها **