جامی

جامی

جامی
جامی

ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو از جامی غزل 410

غزل 410 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو

1 ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو عید ازان مزرع پرهیز و ورع کرد درو

2 روزه داران همه در آرزوی ماه نوند ای خوش آن کس که به مهر کهن توست گرو

3 عمرها در پی وصل تو به سر پوییدیم عمر بگذشت و به جایی نرسید این تک و دو

4 خاطر عاشق صادق ز غرضها پاک است در حق او سخن اهل غرض را مشنو

5 آمدی بعد شبی کز پس سالی بروم به خدا بر تو که دیر آمده ای زود مرو

6 پرتوی گر فتد از ماه رخت در شب تار همه آفاق شود روشن ازان یک پرتو

7 مرد رسوا شود از عشق بتان می گویند جامی و عشق بتان هرچه شود گو می شو

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو

شاعر شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو چه کسی است ؟

شاعر شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو جامی می باشد.

شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو چیست ؟

قالب شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو غزل است

مضمون اصلی شعر ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.