1 ساقی بیار می که فلک میکند ظهور زان می که گیرد از اثرش آفتاب نور
2 مطرب بساز چنگ که از چنگ روزگار کس جان نبرد جان من آخر پس از غرور
3 آواز چنگ تربیت روح میکند همچون دماغ را که دهد تربیت بخور
4 بی می صباح بر دلِ ما میشود مسا بیچنگ روح در تن ما میشود نفور
5 هر خفته کز ترنّم بلبل خبر نیافت در حشر زنده باز نباشد به نفخ صور
6 آنها که در بدایت فطرت نمردهاند کی بر کنند روز قیامت سر از قبور
7 ضایع مکن حیات به آوازه ی بهشت آوازهای خوش است مَثَل این ولی ز دور
8 غافل مشو که هست به از ملک کاینات با همدمی دمی که میّسر شود حضور
9 چندین ریاضت از پیِ آن میکشند خلق تا بر بساط خلد نشینند در صدور
10 بر خاک کوی زنده دلی ای نزاریا بنشین که جمله بیخبرند از بهشت و حور
دیدگاهها **