ساقیِ مجلسِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1403

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ساقیِ مجلسِ صفا چارهٔ ما به چاره‌ای

1 ساقیِ مجلسِ صفا چارهٔ ما به چاره‌ای چاره و بس که حالتی نیست جز این و چاره‌ای

2 میر خمار هر چه شد تیره ز من زمان زمان می‌کشد از سپاهِ غم بر سرِ من هزاره‌ای

3 فایض میکده به ما دیر به دیر می‌رسد طیره شده‌ست در میان کرده ز ما کناره‌ای

4 راتبه‌مان نمی‌رسد مَشرِبه‌مان نمی‌دهد از من و روزگار من تیره شده‌ست پاره‌ای

5 سوختهٔ صبوح را تاب رسیده بر جگر روزِ جزا مگر شود واسطهٔ کفاره‌ای

6 حَیَّ علی الصَلات من قامتِ ساقیان بود زنده شوم چو بر شود بانگ به هر مناره‌ای

7 زهد و ورع مگر نشد هم ره خوی و طبعِ ما مختلفند راستی طالعِ هر ستاره‌ای

8 محتسبِ فراخ‌رو تنگ‌دلی چه می‌کند حوصله‌ای فراخ‌تر بایدش از غراره‌ای

9 بیش مگو نزاریا از حرکاتِ ناقصی لاشه خری کجا رسد در عقبِ سواره‌ای

10 می‌خورد و خورنده را می‌کند احتساب و حدّ می‌زندش که که بر دلش بادزده کناره‌ای

11 هرزه‌سگانِ بدگمان غیبتِ ما چه می‌کنند باز بگوی ساقیا چارهٔ ما به چاره‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment