شوری به سر افتاده، رسوای از حزین لاهیجی غزل 172

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شوری به سر افتاده، رسوای محبت را

1 شوری به سر افتاده، رسوای محبت را ساکن نتوان کردن، غوغای محبت را

2 هنگامهٔ محشر را، برهم زند از مستی آن دم که به حشر آرند، شیدای محبّت را

3 درد دل عاشق را عیسی نکند چاره درمان ندهد سودی، سودای محبت را

4 گردی ز نمکدان لعل لب او باشد شوری که به جوش آرد، دریای محبّت را

5 از نام چه اندیشد، از ننگ چه پرهیزد پروای جهان نبود، رسوای محبت را

6 از همّت سرمستان، بردار حزین خضری تنها نتوان رفتن، صحرای محبت را

عکس نوشته
کامنت
comment