-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی فدای جان تو بادا هزار جان بر نیم جان تشنه ی ما زن بیار جان
2 مستغرق محیط خیالیم و کس نبرد زین بحر جز به کشتی می برکنار جان
3 یار آن بود که چون دم اخلاص زد به صدق در دوستی دریغ ندارد ز یار جان
4 خود مستعد بود به وفا هم چو یار دوست خود معتقد کند چو در افتد نثار جان
5 جامی به کف گرفته و جانی فدای دوست جز بهر دوست باز نیاید به کار جان
6 کو مجلسی که نبودش اغیار در کنار تا در میان نهیم به شکرانه وار جان
7 ساغر بیار ساقی و گو زود نوش کن بر باد و خاک و آب و هوای نهار جان