ساقی فدای جان از حکیم نزاری قهستانی غزل 946

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ساقی فدای جان تو بادا هزار جان

1 ساقی فدای جان تو بادا هزار جان بر نیم جان تشنه ی ما زن بیار جان

2 مستغرق محیط خیالیم و کس نبرد زین بحر جز به کشتی می برکنار جان

3 یار آن بود که چون دم اخلاص زد به صدق در دوستی دریغ ندارد ز یار جان

4 خود مستعد بود به وفا هم چو یار دوست خود معتقد کند چو در افتد نثار جان

5 جامی به کف گرفته و جانی فدای دوست جز بهر دوست باز نیاید به کار جان

6 کو مجلسی که نبودش اغیار در کنار تا در میان نهیم به شکرانه وار جان

7 ساغر بیار ساقی و گو زود نوش کن بر باد و خاک و آب و هوای نهار جان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر