- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حلقه زر تا به گوشت جای کرد ای سیمبر قامتم چون حلقه شد زین رشک و رخسارم چو زر
2 بست زرین حلقه ات راه خلاص از هر طرف بر دل من چون برد مسکین از آنجا ره بدر
3 آن چنان از حلقه نبود گوش تو هرگز تهی از خیالش نیست خالی چشم ارباب نظر
4 زر گرفت از پختگی پیش بناگوش تو گوش سیم گو خامی مکن زین بیش و لاف از حد مبر
5 تا تو را زر دیده ام از حلقه بر بالای سیم سیم بر بالای زر ریزم مدام از چشم تر
6 داغ بر ران سگان از حلقه باشد رسم و تو می نهی از حلقه های خویش داغم بر جگر
7 نظم جامی را به وصف حلقه خود گوش کن گر چه نبود در خور آن حلقه زر این گهر