- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فعل حق را دگر ز کور دلی غرضی خاص کرد معتزلی
2 باز اصلاح حال هر بنده کرد واجب بر آفرینندۀ
3 بعد از آن التزام کرد محال که جزا را گرفت از اعمال
4 همه این شاخ و بیخ خودبینی است بار و برگ درخت بی دینی است
5 هر درختی کز اصل کژ برخاست تا قیامت دگر نگردد راست
6 در قضا جمله چیزها بهم است در قدر پیش و پس، فزون و کم است
7 دور و نزدیک در ظهور افتاد ذات هستی از این دو دور افتاد
8 شیب و بالا و پیش و پس، چپ و راست همه از این دو وضع و هیأت خاست
9 همه از دور چرخ و کور زمان بر حقیقت همی فتد حدثان
10 گر خیال زمانه برخیزد ازلت با ابد درآمیزد
11 خاص بینی که عین عام شود حالها جمله یک مقام شود
12 کل شود جمله کلی و جزئی بنماند دگر منی و توئی
13 نزد من روشن است خود این راه گر ترا دیده نیست «لااکراه»