آن سرو راست را که همی از جهان ملک خاتون غزل 788

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

آن سرو راست را که همی پرورم به ناز

1 آن سرو راست را که همی پرورم به ناز از آب دیده، چون بودم بر قدش نیاز

2 آبم ببرد آن رخ چون آتشش از آن در بوته ی فراق چو سیمیم در گداز

3 تا چند با فراق تو سازیم ای صنم یک شب به وصل کار من خسته دل بساز

4 ما در میان بحر غمش اوفتاده ایم از ما کناره کرد قدی همچو سرو ناز

5 جانم به لب رسید ز دست فراق او ای باد صبحدم تو بگویش به گوش راز

6 چشمم به ابروی تو چو محراب کرده ام چون قبله دلی تو از آن می برم نماز

7 ما در جهان پناه به قدر تو کرده ایم آن سرو سایه از چه ز ما برگرفت باز

عکس نوشته
کامنت
comment