- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حق آفتاب و جهان همچو سایه است ای دل اما رایت الی الرب کیف مد الظل
2 وجود سایه و خورشید فی الحقیقه یکی ست اگرچه پیش خرد باشد این سخن مشکل
3 لقب نهند بلی آفتاب را سایه چو از صرافت اشراق خود شود نازل
4 حکیم ضؤ دویم گفت سایه را هشدار مباش همچو وی از مغز این سخن غافل
5 فروغ مهر به روی زمین بود سایه میانشان چو شود فی المثل کسی حایل
6 وجود قابل شرط کمال اسمائی ست وگرنه ذات نباشد به غیر مستکمل
7 قبول و فعل دو وصفند ناشی از ذاتی که هست جمله شئون و صفات را شامل
8 ز روی کثرت باطن که ممکنش لقب است بود همیشه قبول و تاثرش حاصل
9 ز روی وحدت ظاهر که واجبش صفت است بود هماره در اعیان مؤثر و فاعل
10 خداست در دو جهان هست جاودان جامی وما سواه خیال مزخرف باطل