1 پاداش تلخها که از آن لب شنیده ام جز بوسه ای بر آن دهن نوشخند نیست
2 صیدی که آرزوی رهایی کند نشاط در صید گاه عشق سزاوار بندنیست
1 صبح باز آمد و شب گشت نهان موکب روز بسر آراست جهان
2 باز از هر طرف اصحاب بهار غارت آورد بر افواج خزان
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد