مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است از جامی غزل 134

مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است

1 مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است ز کعبه تا سر کویت هزار فرسنگ است

2 دلم ضعیف و ز هر سو ملامتی چه کنم که شیشه نازک و هر جا که می روم سنگ است

3 مکن به حلقه ما ذکر رشته تسبیح که گوش مجلسیان بر بریشم چنگ است

4 به عرصه چمن و صحن باغ نگشاید دلی که غنچه وش از هجر گلرخی تنگ است

5 ز صلح و جنگ کسانم غم تو فارغ ساخت نه با کسم سر صلح و نه طاقت جنگ است

6 به قدر آینه حسن تو می نماید روی دریغ کآینه ما نهفته در زنگ است

7 مبین دو رنگی رخسار و اشک جامی را که در طریق محبت همیشه یکرنگ است

عکس نوشته
کامنت
comment