-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاهانه رخش راندن آن خردسال بین در خردی آن بزرگی و جاه و جلال بین
2 بر ماه تازهد پرتو حسنش نظر فکن صد آفتاب تعبیه در یک هلال بین
3 شد فتنهٔ زمانه مهش بدر ناشده پیش از کمال حسن نمود جمال بین
4 ز آثار حسن او اثر از آدمی نماند این حسن آدمی کش بیاعتدال بین
5 مردم که وقت پرسش حالم به محرمی پنهان اشاره کرد که تغییر حال بین
6 گفتم که فرض گشته مرا پای بوس تو سوی رقیب دید که فرض محال بین
7 یک باره گشت پاس درش مشتغل به من هان ای حسود دولت بیانتقال بین
8 شد شهره تا ابد به غلامیش محتشم این خسروی و سلطنت بی زوال بین