- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رسید موسم پیری گذشت دور جوانی چه خواهی ای دل غافل از این سراچه فانی
2 به هوش باش که دنیا پلیست در ره عقبا در این رهند همه رهگذر ز عالی و دانی
3 به دور زندگی و گردش زمانه به گیتی کسی نباشد ایمن ز حادثات جهانی
4 ز هرچه هست در ایجاد ای پسر به حقیقت تو برتری و دریغا که قدر خویش ندانی
5 به خویش آی و بیندیش ای سلاله انسان که در جهان همه باشند همچو جسم و تو جانی
6 در این دو روزه عمر ای پسر به خدمت مردم بکوش و خادم همنوع باش تا بتوانی
7 بکن هر آنچه که باشد به خیر جامعه وحدت که عنقریب بگویند درگذشت فلانی