- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلیل ما شد آن ساقی به دارالعیش میخانه بیا گر آرزومندی به جام لعل جانانه
2 به دور دانه خالش دل و جانی نمی بینم که در دام سر زلفت نیفتاده است از این دانه
3 زمان وصل رویت را طلبکارم به جان گرچه هنوز ارزان بود دادن دو عالم را به شکرانه
4 جهان و جان و دین و دل، برو در کار زلفش کن که از مردان مرد آید همیشه کار مردانه
5 زمان زرق و سالوسی گذشت ای زاهد رعنا بیا می خور که تقوی را لبالب گشت پیمانه
6 حدیث عشق گو با من، نه زهد و توبه و تقوی که عاشق را نمی گیرد به گوش افسون و افسانه
7 مجو با آتش رویش تقرب، گر همی خواهی که دور از شمع رخسارش بسوزی همچو پروانه
8 چو رویش چرخ صورتگر نبندد صورت دیگر به سر چندان که می گردد در این پیروزه کاشانه
9 در گنج حقیقت را لبش مفتاح معنی شد زهی گنج و زهی گوهر، زهی مفتاح و دندانه
10 نسیمی! پای دل مگشا ز بند زلف او هرگز که در زنجیر می باید همیشه پای دیوانه