- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رضی ملت و دین ایکه با افاضت تو برسم طعنه توان گفت ابر را فیاض
2 توئیکه لازم ذاتی بود جواهر را بعهد بخشش عامت زوال چون اعراض
3 ز همت تو که قانون جود اساس نهاد محصل است همه وقت امید را اغراض
4 جهان فضل و هنر را ز فتحباب کفت بخشگسال کرم تازه و ترست ریاض
5 قضیه ایست مرا با تو عرض خواهم کرد سزد کزان نکند طبع نازکت اعراض
6 در آنجریده که مدحت سواد میکردم بسان نامه اعمال من نمانده بیاض
7 ز خازن کرمت بر سبیل گستاخی همیکنم ورقی چند کاغذ استقراض
8 اگر چه از مرض احتیاج ابن یمین شدست با همه رندی چو زاهدی مرتاض
9 ولی معالج دارالشفای مکرمتت برد بداروی احسان هزار ازین امراض