- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ریخت شیشهٔ رنگم شکست و بر زمین مهتاب ریخت
2 پرتوی از آتش خوی تر بر کهسار تافت از دل خارا شرر چون قطره های آب ریخت
3 دور از آن خاک سر کوبسکه می پیچم به خویش از جگر تا دیده اشکم رنگ صد گرداب ریخت
4 تا نسیم نسترن زار بناگوشت وزید شبنم از هر قطرهٔ اشکم در سیراب ریخت