1 بیداد به من ز حد بشد دادم ده تا چند خورم غم، تو دلی شادم ده
2 در هر نفسی که می زنم در شب و روز نامی ز هزار و یک یکی یادم ده
1 بخت رمیده ی ما چون یار ماست امشب خوابت حرام دیده بازار ماست امشب
2 در گلستان رویش داریم های و هویی در دیده ی رقیبان زان خارهاست امشب
1 تا نگارین رخ دلبند ز ما پنهان کرد خانه ی صبر من دلشده را ویران کرد
2 حال بیچاره خود از عشق تو خون بود ولی تیغ ایام فراق تو گذر بر جان کرد
1 در ما فکنده ای چو سر زلف خویش تاب زین بیش آن مپیچ و سر از سوی ما متاب
2 تا کی نهان شوی ز دو چشم دلم بگو هرگز که دید صورت خورشید در نقاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به