- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن قلندروَش که سویش دل به پاکی میکشد پاکبازان را به کوی دردناکی میکشد
2 هر الف کو میکشد بر سینه از مستی و حسن راستان را دل به سوی سینه چاکی میکشد
3 زین سبب شادم که شاید تیغ او بر من رسد چون برش بر هرکس از بیوهم و باکی میکشد
4 چون طبیب عشق خواند نام بیماران هجر زین مرض بر نام من خط هلاکی میکشد
5 هرچه از دورانت آید شکر بهتر ز آنکه چرخ جمله تیغ ظلم بر دلهای شاکی میکشد
6 بلای عشق ز مردم گریخت ای فانی ولیک روی به ویرانه رهی آورد