1 عزلت طلب از پایهٔ اقبال نیفتد تنها رو این مرحله، دنبال نیفتد
2 پرواز بلندی ست فراز دو جهانش مرغی که به دام شکن بال نیفتد
1 خامه شبی صفحه طرازی گرفت جوهر اندیشه گدازی گرفت
2 مشک رقم شد ز دم عنبرین نافه گشا گشت، چو آهوی چین
1 ز شیرینکاری من، بیستون آباد میگردد قلم در پنجهٔ من تیشه فرهاد میگردد
2 صبا بفرست، اگر مکتوب و قاصد نیست رسم تو به بوی التفاتی خاطر ما شاد میگردد
1 تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است از پرده برآ، چشم جهانی نگران است
2 محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را ای آنکه حریمت دل روشن گهران است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به