منع سماع نغمه نی می کند فقیه از جامی غزل 846

منع سماع نغمه نی می کند فقیه

1 منع سماع نغمه نی می کند فقیه بیچاره پی نبرد به سر نفخت فیه

2 می ده به بانگ نی که ندارم به فر عشق پروای ریش محتسب و سبلت فقیه

3 واعظ به طعن باده پرستان زبان گشاد یارب تویی پناه من از شر آن سفیه

4 ماییم و تیه هجر تو ای چشمه حیات یادی بکن ز حال جگرتشنگان تیه

5 تشبیه می کنند رخت را به مه ولی با او به هیچ وجه نمی بینمت شبیه

6 گفتی تو را به رشته جان آتش افکنم چون شمع می کند دل من زین نشاط پیه

7 جامی حریم کوی مغان کعبه صفاست طوبی لساکنیه و بشری لزایریه

عکس نوشته
کامنت
comment