مشکل غمی‌ست عشق، که گفتن از هلالی جغتایی غزل 296

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

مشکل غمی‌ست عشق، که گفتن نمی‌توان

1 مشکل غمی‌ست عشق، که گفتن نمی‌توان وین مشکل دگر که: نهفتن نمی‌توان

2 غم‌های عاشقان هم گفتند پیش یار ما را عجب غمی‌ست که گفتن نمی‌توان

3 دندان به قصد لعل لبش تیز چون کنم؟ کان لعل گوهری‌ست، که سفتن نمی‌توان

4 خون بسته غنچه‌وار دل تنگم از فراق دلتنگم، آن چنان، که شکفتن نمی‌توان

5 در خون نشست چشم هلالی، که از رهت گردی به دامن مژه رفتن نمی‌توان

عکس نوشته
کامنت
comment