مشکل افتاد عجب کار من حیران از حزین لاهیجی غزل 104

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

مشکل افتاد عجب کار من حیران را

1 مشکل افتاد عجب کار من حیران را دل مگر یاد دهد، مهر و وفا جانان را

2 اوّل از چشم تو، خونریز نگاهی دیدم می توان یافت ز آغاز وفا، پایان را

3 دو جهان، بسمل مژگان شکار افکن توست پی صید که، دگر بر زده ای دامان را؟

4 پاس دلهای اسیران وفا، رسم خوشیست سرو من، شانه مکش طرهٔ مشک افشان را

5 چه شود کز تو دمی خاطرم آسوده شود؟ مکش از سینهٔ من یک دو نفس پیکان را

6 ترک چشمت دگر از دل چه توقّع دارد؟ باج هرگز نبود، مملکت ویران را

7 در بهار خط آن ساقی گلچهره، حزین زاهد آیا به چه رو، طعنه زند مستان را؟

عکس نوشته
کامنت
comment