1 حریم قلعهٔ دارالامان که در عالم چو آسمان به بلندیش نیست همتائی
2 به نسبت من و با استری که من دارم به راستی که بلائی است این نه بلائی
1 نقش روی توام از پیش نظر مینرود خاطر از کوی توام جای دگر مینرود
2 تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز بر زبانم سخن شهد و شکر مینرود
1 دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد دیده میدید جمال تو و دل غش میکرد
2 روی زیبای تو با ماه یکایک میزد سر گیسوی تو با باد کشاکش میکرد
1 ز سنبلی که عذارت بر ارغوان انداخت مرا به بیخودی آوازه در جهان انداخت
2 ز شرح زلف تو موئی هنوز نا گفته دلم هزار گره در سر زبان انداخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به