1 بهای این لب و دندان جانان دهم ملک یمن، شهر بدخشان
2 چنین سودا مکن فایز! که روزی از این سودای خود گردی پشیمان
1 خداوندا جوانیم به سر رفت درخت شادکامی بی ثمر رفت
2 درخت شادکامی عمر فایز سر شام آمد و بانگ سحر رفت
1 نه پر دارم که پروازم به کویت نه پا دارم گذار آرم به سویت
2 خدایا! چاره فایز همین است نشیند تا بمیرد ز آرزویت
1 مگر یار آمده بر پشت بامم که بوی جنت آید بر مشامم؟
2 فرود آ گرچه فایز نیست قابل بیا بنشین نگه دار احترامم