1 قیمتی گوهر بساط وجود در یک دانه جلیل صدف
2 حضرت میرزا غیاثالدین چاکر خاندان شاه نجف
3 ناگهان شاهباز روحش کرد سینه پیش خدنگ مرگ هدف
4 وز پی سال رحلتش دل گفت آه از آن شاهباز اوج شرف
1 هرگز از زلف کجت بیپیچ و تابی نیستم صید این دامم از آن بیاضطرابی نیستم
2 گرچه هستم در بهشت وصل ای حوری نژاد چون قرینم با رقیبان بیعذابی نیستم
1 بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد
2 جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
1 بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
2 عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید