- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله گر خر رود به خرگله نتوان ز خر گله
2 از صوت طفل خرد تواجد کند بلی راه سماع خر بود آواز زنگله
3 آسودگی مجوی ز واعظ که خلق را جز درد سر نمی دهد از بانگ و مشغله
4 روشن نشد ز پرتو گفتار او ولی کی کرم شبچراغ کند کار مشعله
5 شیخ خمیده پشت که آرد به چله روی از بهر صید عام کمان می کند چله
6 فرض است عشق نافله ست تا چند ترک فرض کنی بهر نافله
7 جامی رساند سلسله خود به اهل فقر لیکن به هیچ جا نرسد کس به سلسله