1 پست است قدر سفله اگر خود کلاه جاه بر اوج سلطنت زند از گردش زمان
2 سفلی ست خاک اگر چه نه بر مقتضای طبع همراه گردباد کشد سر بر آسمان
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ذکر گنج است و گنج پنهان به جهد کن داد ذکر پنهان ده
2 به زبان گنگ شو به لب خاموش نیست محرم درین معامله گوش
1 حد انسان به مذهب عامه حیوانیست مستوی القامه
2 پهن ناخن برهنه پوست ز موی به دو پا رهسپر به خانه و کوی
1 روستایی ز دست باران جست رفت و در پای ناودان بنشست
2 ساده ای از تکاو عرصه غور کرد روزی به سوی شهر عبور
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به