- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهر چشم آلوده بود این باده کاندر جام ریخت ساقی امشب لخت دل چون غنچه ام در کام ریخت
2 بسکه لبریز طراوت در خرام آمد به باغ آبروی صد خیابان گل از آن اندام ریخت
3 شکوه ای کردم رقم از اشک ریزی های چشم چون ز گل شبنم ز حسرت نامه ام پیغام ریخت
4 گریه شست آن داغ را کز یاد چشمت داشت دل حیف کز بسیاری باران گل بادام ریخت
5 کی شراب خوشدلی جویا به دست آسان فتد غنچه از بهر شکفتن خون دل در جام ریخت