1 عاشق پرشِکوه خاموش از تغافل میشود طوطی از آیینه چون رو دید، بلبل میشود
2 فارغ از زخم خس و خاریم کز فیض چمن دامنت ما خود به خود چون غنچه پر گل میشود
3 دست و پایی زن، که نبود در شمار زندگان هرکه چون من نقش دیوار توکل میشود
4 حاصل سرمایهٔ خاشاک معلوم است چیست در گلستانی که سودا با زر گل میشود
5 عاشقان دارند غوغا در شهادتگاه عشق فتنهها در خیل شاهان بر سر پل میشود
6 بعد مردن، از پریشانی به خاک من سلیم تخم هر گل را که افشانند، سنبل میشود