- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 متقی نفس خویش را چو شناخت در شرورش وقایه حق ساخت
2 سپری شد به پیش حق که مدام دارد او را نگه ز تیر ملام
3 هر چه آمد ز جنس نقصان پیش داشت مسند به نفس ناقص خویش
4 گر چه در کیش صاحب تفرید آن تقاضا همی کند توحید
5 که همه فعل ها چه زشت و چه خوب بی وسایط به حق بود منسوب
6 لیک از آنجا که شیوه ادب است نسبت فعل شر به حق عجب است
7 همچنین از مقوله افعال هر چه دید از قبیل خیر و کمال
8 ساخت خاطر تهی ز وایه خویش کرد حق را در آن وقایه خویش
9 نزد از نفس و فعل نفس نطق داشت بی واسطه مضاف به حق
10 تا نیفتد در آن فساد و خلل از ظهور و غرور نفس دغل
11 نزند سر ریا و عجب ازوی گرددش نامه رعونت طی