عکس آن لبهای میگون در شراب از هلالی جغتایی غزل 54

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است

1 عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است حیرتی دارم که: چون آتش در آب افتاده است؟

2 ظاهرست از حلقهای زلف و ماه عارضت در میان سایه هر جا آفتاب افتاده است

3 چون طبیب عاشقانی، گه گه این دل خسته را پرسشی میکن، که بیمار و خراب افتاده است

4 بلبل افغان میکند هر لحظه بر شاخی دگر جلوه گل دیده و در اضطراب افتاده است

5 چون هلالی را بخاک آستانش دید گفت: این گدا را بین، که بس عالی جناب افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment