مسکین طبیب، چاره دردم از هلالی جغتایی غزل 105

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد

1 مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد بیچاره را ببین: چه خیال محال کرد؟

2 کی می رسد خیال طبیبان بدرد من؟ دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد

3 دارد هزار تفرقه دل در شب فراق کو آن فراغتی که بروز وصال کرد؟

4 گل پیش عارض تو شد از انفعال سرخ آن خنده ای که کردهم از انفعال کرد

5 سنگین دلی، که اسب جفا تاخت بر سرم موری ضعیف را بستم پایمال کرد

6 سلطان وقت شد ز گدایان کوی عشق درویش میل سلطنت بی زوال کرد

7 گفتی: که حلقه ساخت، هلالی، قد ترا آن کس که ابروان ترا چون هلال کرد

عکس نوشته
کامنت
comment