1 گوشی که در حلقه او بود لفظ تو مالیده سفاهت هر بدگهر شده است
2 چشمی که خاک درگه تو سرمه داشتی راه ذهاب چشمه خون جگر شده است
3 بودی نیام تیغ فصاحت زبان من واکنون ببین که ترکش تیر سحر شده است
1 شده است بلبل داود و شاخ گل محراب فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
2 یکی سرود سراینده از ستاک سمن یکی زبور روایت کننده از محراب
1 باد نوروزی همی آرایش بستان کند تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
2 مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
1 خسروا بیم است کز گیتی برآید رستخیز تا تو برخیزی بشادی تندرست و شاد خیز
2 پا بنالیدی تو لختی دوستداران ترا دیده ها گشتست باران ریز و دلها ریز ریز