جماعتی که محبت از حکیم نزاری قهستانی غزل 544

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

جماعتی که محبت ز فطرت آوردند

1 جماعتی که محبت ز فطرت آوردند شرابِ شوق به جامِ یگانگی خوردند

2 عدو مبین که یکی‌اند جمله در توحید بدان دلیل که فرمان‌برانِ یک مردند

3 تو نیز سجدهء بت کن به طوع اگر بینی که اقتدا به کنشت و کلیسیا کردند

4 ازین گروه کسانی شدند سویِ بهشت که سایه بر سرِ طوبا به حسن گستردند

5 به چشمِ خوار مبین جانبِ عزیزانی که دایگانِ ازل‌شان به عشق پروردند

6 مسیحِ دور کمال‌‎اند در سلوک چو خضر نشسته ساکن و در بر و بحر می‌گردند

7 امیدِشان نه به درمان و بیمِ‌شان نه به درد نه کس ز خویش نه خویش از کسی بیازردند

8 سموم شوق نیفتاد در فسرده‌دلان چو سوزِ عشق ندارند خام و دل سردند

9 نزاریا به تکلّف طریقِ عشق مرو که طالبانِ بقا سالکان پُر دردند

10 اگرچه محتملِ کَون و کثرتِ عددند چو بنگری به حقیقت به ذاتِ او فردند

عکس نوشته
کامنت
comment