آن قوم که احرام سر کوی تو بستند از جامی غزل 280

آن قوم که احرام سر کوی تو بستند

1 آن قوم که احرام سر کوی تو بستند تا سر ننهادند به راهت ننشستند

2 هر چند که هرگز می و میخانه ندیدند همواره ز شوق لب میگون تو مستند

3 خوش حال شهیدان فراق تو که باری رفتند و ازین داغ جگرسوز برستند

4 زینسان که تو را دوست گرفتند محبان ترسم که ازین پس به خداییت پرستند

5 منبرشکنان را چه ترقی شود از وعظ زینسان که فرود آمده در پایه پستند

6 از دام علایق به غم عشق توان جست خوشوقت کسانی که ازین دام بجستند

7 چون جام تنک بود دل نازک جامی کز سنگ ستم سیمبرانش بشکستند

عکس نوشته
کامنت
comment